کد مطلب:211135 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

حسد: رشک بردن
حسد كراهت داشتن بر نعمت غیر است كه نمی تواند مال و نعمتی را در دست دیگری ببیند و میل دارد كه او نداشته باشد و با غبطه این تفاوت را دارد كه غبطه چون می بیند دیگری نعمتی دارد خودش هم آروزی آن را می كند و در مقام به دست آوردن آن قیام می كند ولی حسود می خواهد نعمت از دست صاحب نعمت خارج شود و این بدترین صفات است:



انی لا رحم حاسدی بشر ما

ضمت صدورهم من الاوغار



نظروا صنیع الله بی فعیونهم

فی جنة و قلوبهم فی نار



درباره حسد و كذب و غضب در كتاب مكتب اسلام قسمت رذائل اخلاقی یا نواهی قرآن مفصل از آیه و حدیث و نظم و نثر شرحی نگاشته ام كه در این كتاب نمی خواهم بحث تربیتی شروع كنم فقط از نظر نمونه تعلیمات طبی این مقدار را هم نقل كردیم.

فرمود درد حسد بدتر از درد بخل است زیرا بخیل بدبین به مال دیگران است و حسود به جان دیگران از جهت نعم الهی - حسود دشمن بی جهت است.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ان لنعم الله اعداء قیل له و من هم یا رسول الله (ص)

قال صلی الله علیه و آله و سلم الذین یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله

پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود نعم الهی دشمنانی هم دارد پرسیدند چه كسانی هستند فرمود آنها كه حسد به مردم می برند تا از آنچه خداوند به آنها عنایت فرموده است.

فرمود این درد و مرض نفسانی از خباثت و دنائت نفس است كه نفس را بر شرور



[ صفحه 318]



وا می دارد و به قبایح اعمال می كشاند و دیگران را به آلام و اسقام می اندازد.



افسدت نفسك بالحسد

و هدمت اركان الجسد



بدبخت آن ملتی كه به این مرض مسری مبتلا گردد و شقاق و نفاق - بدبینی ریشه اجتماع آنها را می كند و عذابی دردناك بر حاسد و محسود هر دو مسلط می نماید.

روی این مبانی امام صادق علیه السلام فرمود لا یطمع الحسود فی راحة القلب [1] قال علیه السلام لیس الحسود غنی [2] حسود بی نیاز نمی شود.

قال علیه السلام الحسود ذو نفس دائم و قلب هائم و حزن لازم و انه لكثیر الحسرات متضاعف السیئات دائم الغم و ان كان صحیح البدن

فرمود حسود همیشه مریض پیوسته گرفته و مغموم و مهموم و محزون دائم در حسرت و بدیهای او روزافزون است اگر چه بدنش هم سالم باشد روحش در غم و عذاب است.

قال علیه السلام ان الحسد یأكل الایمان كما تأكل النار الحطب

فرمود حسد ایمان را می خورد مانند خوردن آتش چوب را كه چون اخگری از آتش در هیزم بیفتد آنها را محترق می سازد.


[1] خصال صدوق باب العشره.

[2] كشف الاخطار - كافي باب حسد.